×

لبخند دوباره کودکانی که با نان رویا را معامله کرده بودند؛
نجات جان کودکان از سرنوشت خیابانی

  • کد نوشته: 1920
  • ۲۰ خرداد ۱۴۰۴
  • ۰
  • با تلاش اداره کل بهزیستی سیستان و بلوچستان و نهادهای مردم‌نهاد، برخی کودکان کار زاهدان از چرخه بی‌رحم خیابان رهایی یافتند و فرصتی تازه برای آینده‌ای روشن‌تر به دست آوردند.
    نجات جان کودکان از سرنوشت خیابانی

    به گزارش پایگاه خبری تحلیلی صبح هامون به نقل از عصر هامون در حاشیه جنوب‌شرقی ایران، کودکانی هستند که کودکی نمی‌کنند؛ سیستان و بلوچستان، با ترکیبی پیچیده از فقر اقتصادی، بیکاری، مهاجرت‌های مکرر و چالش‌های فرهنگی، بستری فراهم کرده که در آن، کودکان بسیاری پیش از آن‌که الفبای مدرسه را بیاموزند، ناچار به آموختن الفبای بقا می‌شوند.

     

    کودکان کار در این جغرافیای نابرابر، نماد تلخ بی‌عدالتی‌های مزمن اجتماعی‌اند؛ کودکانی که به جای نشستن پشت نیمکت‌های مدرسه، پشت چراغ‌قرمزها، در بازارهای پرهیاهو یا میان خیابان‌های گرم و پرگرد و غبار شهرهای این استان دیده می‌شوند.

     

    کودکانی که به دلیل ناتوانی مالی خانواده، از همان سال‌های ابتدایی زندگی، مسئولیت تأمین بخشی از معیشت خانه را بر دوش می‌کشند. آنها اغلب از تحصیل بازمی‌مانند، در معرض سوءاستفاده و آسیب‌های روانی و جسمی قرار دارند و چرخه‌ای از فقر، محرومیت و نابرخورداری را از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌کنند.

     

    این در حالی‌ است که قانون، حضور کودکان در عرصه‌های کاری را ممنوع کرده و حمایت از حقوق کودک را از اولویت‌های نظام رفاه اجتماعی می‌داند اما واقعیت میدانی چیز دیگری است؛ واقعیتی که در چهره خسته کودکانی که در زاهدان، ایرانشهر، چابهار یا زابل روزی‌شان را از دل خیابان بیرون می‌کشند، بازتاب می‌یابد.

     

    چراغ قرمز، چراغ زندگی کودکان کار

     

    ادریس نارویی یکی از کودکان کار در زاهدان در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی«عصرهامون»، بیان کرد: هشت سالم است؛ کلاس دوم بودم اما دیگر به مدرسه نرفتم؛ پدرم مریض است و نمی‌تواند کار کند؛ من باید کمک کنم و خرج زندگی را تامین کنم. به چهارراه می‌آیم و دستمال می‌فروشم.

     

    وی افزود: دوست دارم به مدرسه بازگردم و آرزو دارم دکتر بشوم تا پدرم را درمان کنم اما نمی‌دانم میشود یا خیر.

     

    سمیرا دانشی کودک کار در ایرانشهر در گفتگو با خبرنگار ما گفت: از وقتی پدرم فوت کرده، مادرم خیاطی خانگی می‌کند، من هم نان و سبزی می‌فروشم. ابتدا خجالت می‌کشیدم اما بعد عادت کردم.

     

    وی افزود: ما کودکان کار وقتی برای بازی و تفریح نداریم؛ وقتی جنس هایم تمام میشود به خانه میروم و به مادرم کمک میکنم؛ گاهی وقت ها دلم می‌خواهد مانند دیگر بچه‌ها باشم.

     

    حمید ریگی نژاد ۱۴ ساله یکی از کودکان کار در چابهار در گفتگو با خبرنگارما عنوان کرد: باربری در بازار انجام میدهم؛ هر کس خرید سنگین دارد، من کمک می‌کنم تا ماشین ببرد.

     

    وی افزود: بعضی روزها درآمد خوب است و بعضی روزها نیست. بستگی به بازار دارد؛ با همان خرج خانه را می‌دهیم.

     

    کودک کار گفت: فقط تا کلاس پنجم درس خوانده ام اما هنوز کتاب هایم را دارم. بعضی شب‌ها می‌خوانم اما بیشتر اوقات خسته‌ام.

     

    سیستان و بلوچستان با نرخ بالای حاشیه‌نشینی، کمبود زیرساخت‌های آموزشی، ضعف خدمات حمایتی در مناطق دورافتاده و هم‌جواری با مرزهای پرچالش، به بستری مستعد برای رشد پدیده کودکان کار تبدیل شده است اما در دل همین تاریکی، تلاش‌هایی نیز در جریان است؛ از جمله فعالیت‌های سازمان بهزیستی و نهادهای مردم‌نهاد که با رویکردی خانواده‌محور می‌کوشند تا کودکان را از خیابان به خانه، و از کار به مدرسه بازگردانند.

    راه‌اندازی مراکز حمایتی برای کاهش پدیده کار کودک

    طاهره میرشکار، معاون سلامت اجتماعی اداره کل بهزیستی سیستان و بلوچستان در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی«عصرهامون»، بیان کرد: پسربچه‌ای ده‌ساله به نام «ادریس» در خیابان های شهر دستمال‌کاغذی میفروخت؛ داستان او اما مانند بسیاری از کودکان خیابانی دیگر، نقطه‌ای روشن پیدا کرد؛ جایی که حمایت‌های سازمان بهزیستی آغاز شد.

     

    وی افزود: ادریس یکی از کودکانی بود که به‌دلیل فقر شدید خانواده و ناتوانی جسمی پدر، ناچار به کار در خیابان شده بود؛ پس از شناسایی او توسط تیم خدمات اجتماعی سیار سازمان بهزیستی، روند پذیرش و توانمندسازی وی در یکی از مراکز حمایتی آغاز شد.

     

    این مسئول ادامه داد: در این مرکز، خدماتی شامل اسکان موقت، تغذیه، معاینه پزشکی، مشاوره روان‌شناسی، مددکاری اجتماعی و آموزش مهارت‌های زندگی به ادریس ارائه شد و همزمان خانواده او نیز تحت حمایت قرار گرفتند؛ مادر ادریس بسته کمک‌معیشتی، مشاوره خانوادگی و آموزش مهارت‌های درآمدزایی دریافت کرد؛ پس از سه هفته، شرایط برای بازگشت ادریس به خانه فراهم شد و او با بسته لوازم‌التحریر و روحیه‌ای تازه به مدرسه بازگشت.

     

    وی خاطرنشان کرد: ادریس دیگر کودک چراغ قرمز نیست؛ او حالا در کلاس درس، با دفتر مشق و لبخند مادرش آینده‌ای تازه می‌نویسد. داستان او، روایت توانمندسازی‌ست؛ تلاشی جمعی برای آن‌که هیچ کودکی مجبور نباشد در خیابان بزرگ شود.

     

    توسعه مراکز حمایتی در دستور کار

    میرشکار خاطرنشان کرد: ما با رویکرد خانواده‌محور، در تلاش هستیم تا کودکان کار را به زندگی عادی بازگردانیم و تمرکز خود را تنها بر کودک قرار نمی‌دهیم بلکه خانواده او را نیز توانمند می‌سازیم.

     

    وی ادامه داد: در حال حاضر، دو مرکز شبانه‌روزی در زاهدان و زابل و یک مرکز روزانه در زاهدان فعال است؛ همچنین راه‌اندازی چهار مرکز حمایتی آموزشی دیگر در شهرستان‌های زاهدان، هیرمند، ایرانشهر و چابهار در دستور کار قرار دارد.

     

    میرشکار، مشکلات اقتصادی، مهاجرت‌های گسترده و هم‌جواری با کشورهای همسایه را از مهم‌ترین دلایل رشد پدیده کودکان خیابانی در استان دانست و بر لزوم مشارکت بین‌دستگاهی برای مقابله با این آسیب تأکید کرد.

     

    وی در پایان گفت: کمک به این کودکان باید از طریق روش‌های اصولی و غیرمستقیم صورت گیرد، طبق قانون، کار کودکان زیر ۱۵ سال ممنوع است اما می‌توان برای کودکان بالای ۱۵ سال، حرفه‌آموزی و مهارت‌آموزی را در دستور کار قرار داد تا به تدریج بتوانند ضمن کسب مهارتهای شغلی وارد بازار کار سالم شوند.

     

    کودکان کار، آینه تمام‌نمای فقر، نابرابری و سیاست‌های ناکارآمد در لایه‌های پنهان جامعه‌اند؛ روایت ادریس و ده‌ها کودک دیگر که نامی از آن‌ها در این سطرها نیامد، نشان می‌دهد که مسئله کار کودک، صرفاً یک آسیب اجتماعی ساده نیست، بلکه حاصل یک زنجیره‌ ناتمام از بی‌توجهی‌های ساختاری، ضعف حمایت‌های اجتماعی، و گسست میان نهاد خانواده و دولت است.

     

    اما در میان این تلخی، کورسوی امیدی نیز است؛ تجربه موفق بهزیستی در بازگرداندن برخی از این کودکان به تحصیل و زندگی عادی، گواهی بر این است که با اراده، برنامه‌ریزی و همکاری بین‌دستگاهی، می‌توان زخم‌های عمیق این معضل را درمان کرد. هر کودک خیابانی که به مدرسه بازگردد، نه‌تنها یک زندگی نجات یافته، بلکه چراغی روشن برای آینده‌ای بهتر است.

     

    امروز، بیش از هر زمان دیگری، نیاز به رویکردی انسانی، فراگیر و ریشه‌ای احساس می‌شود؛ رویکردی که نه فقط کودک، بلکه خانواده، محله و ساختارهای حمایتی را نیز در بر بگیرد. تنها با مشارکت همدلانه دولت، نهادهای مدنی، رسانه‌ها و مردم است که می‌توان امیدوار بود روزی کودکان سیستان و بلوچستان، به جای بار کشیدن از دوش زندگی، فرصت بازی، یادگیری و ساختن رویاهایشان را دوباره پیدا کنند.

     

    انتهای خبر/

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *